GiGaImage.com , Upload Your Image For Free , Power Image Hosting

کد بنر من

ما آمده ی هرگونه تبادل لینک وبنر با دوستان هستیم

  1. سایتی مه قالات علمی و داونلۆد به خوراوی کتب(سایت مقالات ودانلودکتاب)
  2. بلاگی عه کسی هه مه جوره و رنگاورنگ (سایت عکس همه جوره و رنگارنگ)

 

  مقاله وتحقیقات برای دانش آموزان ودانشجویان
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پُر خوابِ بیکار رادشمن می دارد . [امام کاظم علیه السلام]
دانلود نرم افزار های مرتبط
 

 
جستجو گر سایت با پشتیبانی گوگل

www.irebooks.com

جستجو در اینترنت جستجو در کتابخانه امید ایران

 

کل بازدیدهای وبلاگ
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
مقاله وتحقیقات برای دانش آموزان ودانشجویان
لوگوی وبلاگ
مقاله وتحقیقات برای دانش آموزان ودانشجویان
دسته بندی یادداشت ها
تأثیرات رسانه های الکترونیکی بر مغز در حال رشد . حقوق شهروندی . ختنه دختران در کردستان . ختنه دختران و آغاز یک زندگی پر درد . ختنه زنان . ختنه ی دختران . دانش آموز خلاق را بشناسید . دانلودکتاب:راهنمای زندگی و تحصیل در استرالیا . ژاپن . سیگار کشیدن خطر . فشار خون . قلب . کریسمس .
بایگانی
آذر 1387
دی 1387
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   فری  

عنوان متن چه چیزی تفکر نیست؟ چهارشنبه 87 آذر 27  ساعت 12:20 صبح

 

«تفکر چیست؟» پیش از هر چیز روشن است که تفکر یک «چیز» نیست، به آن معنایی که مثلاً میز، درخت، گربه یک چیز هستند. این را تقریباً همه می‌دانند.بنابراین پاسخ این پرسش از پیش و به طور منفی داده می‌شود: تفکر یک چیز نیست؛ کوزه، گل، پروانه، و چیزی از این دست نیست. به جای این شیوه طرح پرسش، که به قول هایدگر یونانی است، و تلاش برای پاسخ گفتن به آن، هایدگر سعی می‌کند که به جوانب خود پرسش بیندیشد. او نتیجه می‌گیرد که درباره تفکر این گونه نپرسد؛ زیرا ما را در معرض این خطر قرار می‌دهد که «تفکر» را یک «چیز» بگیریم. ما باید یاد بگیریم که چگونه درست بپرسیم و چگونه با یک پرسش مواجه شویم. این کار مستلزم شنیدن و گوش سپردن به خود پرسش است.


***


هایدگر می‌گوید ما با شکیبایی پرسش را می‌شنویم تا گشایشی حاصل شود، گشایشی که با تفکر دربارة خود پرسش به دست می‌آید. وظیفه ما پرسشگری است، و تفکر، پیش از هر چیز، در گرو پذیرش این وظیفه است. هایدگر در گفت‌وگو با استاد ژاپنی و دوست قدیمی‌اش، تزوکا، اعلام کرد که نسبت به ایام جوانی‌اش فقط این نکته را بهتر آموخته که چگونه می‌توان پرسید.
از این‌رو، هایدگر به شیوه‌ای خاص با پرسش از تفکر مواجه می‌شود. بنابراین، ترجیح می‌دهد که چنین بپرسد: ?Was heisst denken (یعنی «چه چیزی تفکر خوانده می‌شود؟)» با این توضیح، هایدگر چه چیزی را تفکر می‌خواند؟ قبل از هر کار «لازم است بگوییم که او چه چیزی را تفکر نمی‌خواند» مردم، از جمله فلاسفه و دانشمندان، غالباً تفکر را نه یک چیز، بلکه یک فراشد و یک کنش می‌دانند. از نظر آنها جایی که تفکر هست، افکار (اندیشه‌ها) هستند.
آنها افکار را به معنای «باورها، ایده‌ها، تصاویرِ (ذهنی) پیش‌نهاده‌ها (نظرات)، تصورات» می‌فهمند. تفکر کنشِ است؛ کنش باور آوردن، ایده‌ داشتن، تصویر کردن، پیش‌نهاده (:نظر) داشتن، و تصور کردن. کنش‌هایی که نوع بشر را از همة موجودات دیگر متمایز می‌کند، و مشخصة (فصل) او به عنوان حیوان عاقل محسوب می‌شوند؛ زیرا، به این معنا، تنها انسان است که می‌تواند تفکر کند. این توانایی با سایر کنش‌های دیگر آدمی نظیر ادراک کردن، خواستن، کار کردن مرتبط است.
اما، هایدگر تفکر را کنش، به معنایی که ذکر شد، نمی‌داند، و در آن جا که تفکر را کنش قلمداد می‌کند، فهم (تأویل) او از تفکر به مثابة کنش با برداشت رایج متفاوت است. از نظر هایدگر، «ما هنوز به گونه‌ای مصمم به حقیقت کنش نمی‌اندیشیم. ما کنش را نمی‌شناسیم مگر به عنوان تولید اثری (معمولی) که واقعیتش برحسب سود آن ارزیابی می‌شود».
اشاره‌ای به نظر هایدگر دربارة تفکر به منزلة کنش خواهد شد. اما، فعلاً بحث دربارة این است که هایدگر فهم غالب دربارة تفکر هم چون کنش را، که در بالا ذکر شد، تفکر نمی‌خواند.
تفکر هم چون کنشِ باور آوردن، ایده داشتن، تصویر کردن، پیش نهاده (:نظر) داشتن، تصور کردن، به نظر هایدگر، ریشه در عقیده به اصل نظریة بازنمایی دارد. این اصل در اندیشة متافیزیکی، که صرفاً به موجود می‌اندیشد، شکل گرفته است؛ اندیشه‌ای که موجود را به منزلة ابژه‌ای باز نموده شده می‌فهمد.
به عقیدة هایدگر، تفکر متافیزیکی از زمان افلاطون و ارسطو آغاز شد. هایدگر متقدم تفاوت زیادی میان اولین متفکران یونانی با افلاطون و ارسطو نمی‌دید و تأکیدی بر امتیاز آنها از افلاطون و ارسطو نداشت. اما، در دورة متأخر، متوجه فاصلة زیاد میان اندیشة آنها با افلاطون و ارسطو شد و در نظرش آثار اولین متفکران یونانی ارجی عظیم یافتند.

هایدگر متأخر، تفکر افلاطون و ارسطو را گرفتار متافیزیک معرفی کرد و مهم‌ترین گواه آن را فهم و برداشت نادرست آنها از Physis اعلام کرد. این فهم Physis در برداشت از سایر مفاهیم مؤثر بود و نظریات تازه‌ای را موجب شد.
تا جایی که، به قول هایدگر، تاریخ متافیزیک را رقم زد. به تأویل هایدگر، Physis در یونانی صریحاً معنای «هستی» می‌داد و ریشة آن Phyein به معنای «پدید آمدن » و «رشد یافتن» بود. این واژه در زبان هراکلیتوس، پارمنیدس و آناکسیماندروس بسیار به کار رفته است. از نظر اولین متفکران یونانی Physis دربردارندة تمامی موجودات بود؛ امری که بر پایة خودش ظاهر می‌شود، خود آشکار و برگشوده است.
آنها با این واژه امری فراتر از موجودات و طبیعت را مراد می‌کردند. Physis تجربة اصیل یونانیان را نشان می‌داد که آن را صرفاً از طریق فراشدهای طبیعی کشف نکرده بودند. درست برعکس، آنها در پرتو آن تجربة اصیل به موجودات می‌نگریستند و می‌اندیشیدند. تمام معانی، مفاهیم و نظریه‌هایشان را در پرتو هستی می‌دیدند.
از جمله برداشتی که از «تفکر» داشتند در ساحت هستی شکل گرفت. از نظر آنها، میان هستی و تفکر ارتباط نزدیکی وجود داشت. چون به یکی از آنها می‌اندیشیدند با دیگری روبرو می‌شدند؛ مثلاً پارمنیدس در شعر فلسفی‌اش گفته بود که تفکر (noein) و هستی (einai) یکی هستند (to auto)، و مقصود او این بود که چون می‌اندیشیم از هستی باخبر می‌شویم. آنها تفکر را به عقل (ratio) و متفکر را به حیوان عاقل تنزل نمی‌دادند.
Logos واژه‌ای بود که به هستی، تفکر و زبان اشاره داشت. تقرب اولین متفکران یونانی به هستی آنها را از برداشتهای نادرستی که در طول تاریخ متافیزیک در مورد مفهوم تفکر به وجود آمده است، نگه داشت. آنها به اشتباهاتی که فلاسفة متافیزیسین در فهم حقیقت تفکر مرتکب شدند، دچار نیامدند.اما از افلاطون و ارسطو به بعد، برداشت اولین متفکران یونانی از تفکر (logos) در پرتو انحرافی که از معنای واژة Physis صورت گرفت، تحریف شد. هایدگر نشان می‌دهد که در گذر از دنیای یونانی به جهان رومی و لاتین این لفظ به Physica تبدیل شد که دیگر معنای هستی نداشت، بلکه «شناخت طبیعت» دانسته می‌شد. خود طبیعت هم با لفظ natura مورد اشاره قرار می‌گرفت.

افلاطون با طرح نظریة ایده به ظهور نظریة بازنمایی تفکر یاری رساند. افلاطون ایده را Physis انگاشت. همین قائل شدن به این همانی ایده و هستی سبب شد که به بازنمایی هستی در موجود یا در ذهن بیندیشد. در نتیجة آن logos نیز تبدیل شد به گزاره‌هایی دربارة موجودات، انسان هم تبدیل شد به حیوانی که دارای عقل است. این سرآغاز نگرشی است که به اصل نظریة بازنمایی منجر شده است.

در دوران مدرن، بر پایة همین درک قدیمی متافیزیکی از aletheia, physis و logos ، مفاهیم سوژه و ابژه، با فلسفة دکارت، سر برآوردند. تفکری که صرفاً به موجود می‌اندیشید یعنی تفکر متافیزکی اینک موجود را هم چون ابژه‌ای می‌فهمد که در سوژه بازنمایی می‌شود. سوژه همان حیوان عاقل است که ابژه را بازنمایی می‌کند. یونانیان به انسان به عنوان سوژه به معنای مدرن آن، نیندیشیده بودند. در روزگار مدرن سوژه محور اصلی دانسته شد و به جای انسان عاقل به کار رفت. «می‌شناسم» دکارت ظهور سوبژکتیویسم بود. سوژه موجودی است مستقل و خود بنیاد که بدون اصالت دادن به عقل (ratio) شکل نمی‌گرفت.
سوژة شناسنده تبدیل به ملاک فهم دقیق ابژه‌ها شد. «می‌شناسم» صرفاً نمی‌گوید که من می‌شناسم پس هستم، بلکه می‌گوید که من آن بازنمودی هستم که بازنمایی کامل و اصلی و نهایی محسوب می‌شوم. در این جا، ابژه‌ها همچنان بازنمایی می‌شوند، به صورت شناخته شده یا بازنمود مطرح می‌گردندو جنبه‌های مفهومی و شناختی می‌یابند.
تفکر بازنمودی وجهی از سوبژکتیویسم است. تفکر بازنمودی اندیشه را صرفاً حضور موجودات عینی (ابژه‌ها) در ذهن می‌داند. آن حکم می‌دهد که هنگامی که دربارة چیزی می‌اندیشیم، یا چیزی را احساس می‌کنیم، آنچه در آغاز و به نحوی بی‌واسطه می‌اندیشیم، یا احساس می‌کنیم، یک بازنمود است. ما نه خود درخت، بلکه چیزی را می‌بینیم که آن درخت را می‌نمایاند. این که تفکر را صرفاً بازنمایی ابژه‌ها بدانیم نتیجة این است که ما خود را فقط سوژه‌ای دانا و شناسا می‌دانیم.

پس از دکارت، وظیفة فلاسفه چنین دانسته شد تا حکم‌های او را بهتر ثابت کنند. لایب‌نیتس به سوی سوژة دکارتی حرکت کرد. کانت نیز سوژه را به نحوی پذیرفت، گرچه گامی به پیش برداشت و اعلام کرد که این که «من» موجودی هستم که چون می‌شناسد «من» است، لزوماً نتیجه‌ای قابل قبول نیست و نمی‌شود از «می‌شناسم» به این که من یک شخص، یک حقیقت جاودانی هستم، رسید. اما، از نظر هایدگر، حتی کانت با این اشکال متوجه هستی شناسنده نشده بود. کانت نیز من را یک Subjekt می‌دانست؛ چرا کانت که ذهن را از دیدگاه منطقی منزوی و جدا از جهان نمی‌داشت، در برابر این استدلال دکارتی که سوژة دانا و شناسا در برابر ابژه قرار می‌گیرد، سپر انداخت.

هایدگر توضیح می‌دهد که امروزه تقریباً همه، فراشد تفکر را به منزلة بازنمایی (Vorstellung, vorstellen) یعنی به عنوان ایجاد ایده‌ها می‌فهمند: «کسی در میان ما هست که نداند ایجاد یک ایده چیست؟ زمانی که ایدة چیزی را می‌سازیم مثلاً ایدة یک متن را اگر فیلولوگ باشیم، یک اثر هنری را چنانچه مورخ هنری باشیم،یا فراشدی از سوختن را اگر شیمیدان باشیم – دارای ایده‌ای باز نمودی از آن ابژه‌ها هستیم. ما آن ایده‌ها را کجا داریم؟ آنها را در سر خود داریم. آنها را در آگاهی خود داریم. آنها را در روح خود داریم. ایده‌ها را درون خودمان داریم، ایده‌هایی که ایده‌های ابژه‌ها هستند.»

بنابراین، تفکر فراشدی است که به وسیلة آن ما صورتی را تشکیل می‌دهیم که جنبه‌ای از واقعیتی را که ما درک کرده‌ایم، در می‌یابد، و حفظ می‌کند. تفکر، بنابر این دیدگاه، توانایی تثبیت و نگه داشتن آن چیزی است که قرار است از طریق مفاهیم اندیشیده شود. بر این اساس یادآوری نیز در چهارچوب تفکر بازنمودی تأویل می‌شود؛ زیرا همان طور که می‌توانیم ایده‌هایی را ایجاد کنیم (یعنی بیندیشیم)، قادریم که آنها را احضار کنیم، آنها را مقایسه کنیم، ایده‌ها را تصور کنیم.
به این ترتیب، خاطره به عنوان نیروی بازخوانی ایده‌ها و به عنوان توانایی بشری برای به یاد آوردن و حفظ کردن صرفاً عبارت می‌شود از توانایی برای دریافتن ابژه اندیشه‌ای که در جریان زمان پراکنده شده است.« به یاد سپاری» تبدیل می‌شود به نگه‌داشتن ابژه‌های تفکر در برابر جریان زمان. آن چه که دیگر ادراک نمی‌شود می‌تواند بازشناخته و بازاندیشیده شود.
خلاصه، تفکر به معنای ایجاد و تشکیل ایده‌هایی است که آن چه را که اندیشیده می‌شود، حاضر می‌کند. فراشد سوبژکتیو و درونی ابژه تفکر را باز ـ نمایی می‌کند. حال که چنین است طبیعتاً این نکته از اهمیت زیادی برخوردار است که ما ایده‌ها را به طور صحیحی بسازیم، به طوری که ایده مطابق با ابژه باشد.

به نظر هایدگر، تفکر بازنمود یا بازنمایی نیست. چنین تصوری از تفکر ما را به همان تصور متافیزیکی ایدة افلاطونی باز می‌گرداند. بحث از تفکر در چهارچوب متافیزیک تا حد سرو کار یافتن با سوژه تنزل می‌یابد. هایدگر قبول نداشت که در سر متفکر تصورات و ایده‌هایی وجود دارند که مانند ابزاری هستند که ما از ورای آنها و از طریق آنها به جهان چیزها و امور واقع (ابژه‌ها) می‌اندیشیم. تفکر، تصور یا مجموعه‌ای از تصوراتی نیست که بیانگر چیزی باشد. متفکر سوژه‌ای نیست که می‌کوشد تا ابژه را بشناسد، و بر آن مسلط شود.
متفکر را نباید سوژه به معنای ذهن دانا، آگاه و شناسا دانست که سرچشمة خودبسنده تمام معانی است. اشتباه است که متفکر را همانند سوژه دکارتی یا سوژه استعلایی هوسرل، فرض کنیم. اگر بخواهیم چنین برداشتی داشته باشیم مهم ترین ویژگی انقلابی کار هایدگر را که ضدیت با مفهوم سوژه دکارتی است، نادیده خواهیم گرفت.
«متفکر» صرفاً واژه‌ای نیست که چیزی تکراری را جایگزین سوبژکتیویسم دکارتی، کانتی، و هوسرلی کند. متفکر به نحو اصیل به هستی می‌اندیشد. مخالفت هایدگر با مفهوم سوژه دکارتی یکی از مهم ترین دستاوردهای کار فکری اوست. خطای دکارت وقتی از «می‌اندیشم پس هستم» حرف می‌زد تاکید بر شناختن یعنی cogito بود، و «من» را که موجودی اندیشنده به هستی هستم، مطرح نمی‌کرد. در مقابل نگرش دکارتی، باید نشان داد که متفکر سوژه نیست. تفکر مجموعه تصوراتی در ذهن متفکر نیستند که مطابق یا غیرمطابق با واقع باشند.

هایدگر با استفاده از سوبژکتیویته، ادعای بزرگ متافیزیک را کنار گذاشت. تفکر متافیزیکی تفکری است که به هستی نمی‌پردازد، میان هستی و موجودات تفاوتی قائل نمی‌شود، و فقط متوجه موجودات و چیستی آنهاست. اصل نظریة بازنمایی و بیانگری تفکر در زبان متافیزیکی شکل گرفته است. زبان و بیان رایج که متافیزیکی است مانع تفکر حقیقی است.
هایدگر از امکانی هستی‌شناسانه استفاده کرد تا بتواند حقیقت تفکر را به منزلة گفت‌وگو و هم‌آوایی میان متفکر و موضوع تفکر یعنی هستی نمایان کند. تفکر، اندیشیدن در حالتی اصیل و غیربازنمودی است. تفکر نوعی انفتاح و رسیدن به فضایی گشوده است. متفکر از سوبژکتیویته فراتر می‌رود که می‌تواند به هستی بیندیشد. بنابراین‌، بحث هایدگر از تفکر را نباید تا حد «ذهن‌گرایی» یا «معرفت شناسی» تنزل داد.
تفکر صرفاً محصول یا دستاورد سوژه نیست؛ زیرا هستی منوط و وابسته به متفکر نیست. حتی «این واقعیت که پس از افلاطون امر واقعی خود را در نور ایده نشان داد، واقعیتی نیست که افلاطون به آن شکل داده باشد، متفکر فقط به آن چیزی پاسخ می‌دهد که خود را به او نشان می‌دهد.»



****

منبع : مقاله " چه چیزی تفکر نیست؟ - محمود لطیفی- برگرفته از  وب سایت بانک مقالات فارسی  MYDOCUMENT.IR

 



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   فری  

    عنوان متن ویژگی های یک مقاله برای انتشار در نشریات علمی چهارشنبه 87 آذر 27  ساعت 12:18 صبح

     

    در این مقاله به ویـژگی‌هـای کلّی یک مقاله علمی - پژوهشی برای انتشــار در نشریاتـی که مقـالات آنها مـورد داوری قرار می‌گیرند (Refereed Journals) می پردازیم.


    این نشریات یا مجلّه‌ها پس از دریافت مقاله آن را برای داوری نزد سه یا چند نفر از داوران که به موضوع مورد بحث مقاله آشنایی دارند ارسال می‌دارند. پس از دریافت نظرات و پیشنهادات داوران، در صورتی که مقاله قابلّیت انتشار داشته باشد، نشریه مقاله مورد بحث را منتشر می‌نماید. چارچوب‌های آورده شده در این نوشته نیز می‌تواند برای مقاله‌های ارسالی برای همایش‌های علمی که مقالات آنها داوری می‌شوند مورد توجّه قرارگیرد.

    2- معیارهای یک مقاله علمی - پژوهشی
    توصیه جدّی می‌شود که معیارهای زیر در هر مقاله علمی - پژوهشی مورد رعایت قرارگیرند. رعایت این معیارها باعث انسجام و استحکام مقاله شده و امکان پذیرش آن را در یک مجله علمی - پژوهشی افزایش می‌دهد.
    الف- مرتبط بودن مطالب و کامل بودن
    • تمام موضوعات مطرح شده‌اند.
    • استدلال‌ها و بحث‌ها در کلیت متن مرتبط هستند.
    • منابع و مراجع ادبیات تحقیق آورده شده‌اند.
    • منطق و پیوستگی بین استدلال‌ها رعایت شده است.

    ب- برخورداری از یک سازمان منسجم:
    • مقاله از یک ساختار شفاف مفهومی برخوردار است.
    • عنوان‌ها و زیر‌عنوان‌های مناسب، صحیح و مرتبطی به کار برده شده‌اند.
    • نظام ارجاع دهی با ثبات و مناسب است.

    پ- برخورداری از یک محوریّت تحقیقی در کلّیت و ترکیب مقاله:
    • تفکر خلاق، ترکیب و استدلال ظهور و بروز دارد.
    • دقت فکری در باره عنوان اصلی دیده می‌شود.
    • مفاهیم مرتبط به نحو مناسبی تحقیق شده‌اند.
    • استدلال‌ها و اثبات‌ها به وسیله مدارک و مستندات یا ارجاعات پشتیبانی شده‌اند.
    • شواهد کافی برای فهم موضوع وجود دارد.
    • ادبیات تحقیق مورد نقد و تحلیل قرار گرفته‌اند.
    • ارتباط لازم بین ادبیات تحقیق و موضوع مورد تحقیق مقاله ارائه شده است.


    یک مقاله تحقیقی به طور کلی می‌تواند در برگیرنده ساختاری مشابه ساختار زیر باشد.


    • پرهیز از عنوان‌های کلی و روزنامه‌ای؛
    • استفاده از صفت و موصوف‌های لازم برای گویاتر نمودن عنوان؛
    • دارا بودن جذّابیت برای جذب مخاطب؛
    • فشرده و مختصر و یادآوردنی؛
    • پرهیز از اصطلاحات نامأنوس و اختصار
    • توجه به این نکته که عنوان یک برچسب است نه جمله.

    • مشخص کردن نام و رابطه عضویتی نویسنده یا نویسندگان.

    • دربرگیرنده (معرفی کلی و گویای تحقیق / بیان هدف و قلمرو تحقیق، اهمیت کلّی تحقیق ، مروری فشرده بر ساختار مقاله، اشاره کلّی به نوآوری‌ها و دستاوردهای مقاله)؛
    • پرهیز جدی از آوردن مراجع، فرمول و علامت‌های ویژه؛
    • رعایت کوتاهی و فشرده بودن ( در حد یک بند و سقف 200 تا 250 کلمه)؛
    • توجه به این نکته که تعداد افرادی که چکیده را می‌خوانند بسیار بیشتر از کسانی است که مقاله را می‌خوانند.

    • تا سقف پنج کلمه و یا اصطلاح

    • تعریف مسئله و قلمرو تحقیق؛
    • طرح اهمیت تحقیق؛
    • طرح سوابق تاریخی موضوع؛
    • طرح طبقه‌بندی‌ها و شاخه‌های مرتبط با موضوع؛
    • ارائه تعاریف اصطلاخات اصلی و علائم و اختصارات؛
    • مروری کلی بر بقیه مقاله.
    • این بخش می‌تواند با بخش بعدی ترکیب شود.

    • طرح سابقه بر اساس یک نظم زمانی/ دیدگاهی/مکتب فکری یا هر طبقه‌بندی دیگر؛
    • طرح ارتباط ادبیات مورد بررسی با موضوع تحقیق؛
    • بیان نقاط قوّت، ضعف و محدودیت‌های ادبیات موضوع؛
    • صرف نظر از طرح مطالب شخصی و تعصب آمیز؛
    • طرح یافته‌های موافق و مخالف در ادبیات؛
    • ارائه روند و سیر تحقیق و طرح جهت‌گیری آن؛
    • نقد و بررسی تئوری‌های طرح شده؛
    • مشخص کردن محدوده زمانی مورد بررسی؛
    • برقراری ارتباط بین ادبیات موضوع با موضوع مورد تحقیق.

    • متشکل از یک تا چند بخش و در برگیرنده اصل تحقیق و مطالعه نظیر روش و متدولوژی، فرضیات، مدل ریاضی.


    • استخراج اصول،روابط و ارائه تعمیم‌های ممکن؛
    • ارائه تحلیل مدل یا تئوری؛
    • ارائه ارتباط بین نتایج و تحلیل‌ها.
    • جمع بندی و نتیجه‌گیری طرح نتایج مهم و پیامدهای آنها؛
    • بیان استثناء ها و محدودیت‌ها؛
    • طرح افق‌های تحقیقاتی برای ادامه و توسعه تحقیق.

    • قدردانی از مؤسسات و یا اشخاصی که در به ثمر رسیدن تحقیق و یا بهتر انجام شدن فعالیت‌های مربوط به مقاله تأثیرگذار بوده‌اند.

    • ارائه فهرست مرتب شده منابع.

    • ارائه مطالب ضروری برای فهم و پشتیبانی از مطالب اصلی مقاله.

    • رعایت ملاحظات دستوری در جملات و سعی در نوشتن جملات کوتاه و گویا؛
    • شماره گذاری عنوان بخش‌ها و زیربخش‌ها؛
    • شماره گذاری روابط و فرمول‌ها؛
    • ارائه شرح مفید و گویا در بالای جداول و پائین شکل‌ها؛
    • شماره گذاری جداول و شکل‌ها به طور جداگانه؛
    • ارجاع دهی به هر جدول و یا هر شکل در متن از طریق شماره مربوطه؛
    • رعایت دندانه‌گذاری مناسب به منظور تفکیک بهتر و خواناتر نمودن نوشتار؛
    • پرهیز از شکسته‌شدن کلمات در دو خط متوالی (نظیر "می" در آخر خط و "شود" در ابتدای خط بعدی)؛
    • پرهیز از کپی‌کردن تصاویر ناخوانای مراجع و منابع، سعی در بازطراحی آنها با ذکر دقیق مأخذ در ذیل آنها.


    • سعی جدی در ثبات رویه‌های اتخاذ شده در نوشتار مقاله (مانند اندازه حروف، ضخامت خطوط در جداول و شکل‌ها، نوع خطوط لاتین در کلمات لاتین, فاصله شماره‌ها با متن یا روابط)؛
    • الگوبرداری از ساختار آخرین مقالات منتشر شده در نشریه یا ژورنال هدف (نشریه‌ای که قصد دارید مقاله خودرا برای انتشار ارسال دارید)؛
    • ارائه مقاله کامل شده به اشخاص مطّلع و مرتبط با موضوع مقاله و دریافت نظرات آنان و انجام عمل بالعکس در مورد آنان؛
    • واگذاری تهیه مقالات مروری به محققان با تجربه و نویسندگانی که در زمینه مورد بررسی صاحب نظر بوده و لااقل چند مقاله در این رابطه منتشر نموده‌اند؛
    • اطمینان از دسترسی به مقالات مرجع مربوط به موضوع مقاله به ویژه مقالات جدید؛
    • رعایت امانت، صداقت و اخلاق از اصول مهم هر فعالیت علمی و تحقیقی است. مراعات نمودن این اصول از ضرورت بسیار بالائی برخوردار است.


    نوشـته حاضر با دریافت نظرات اصلاحی و پیشـنهادی شما به طور قطــع بهتر و کاملتر خواهـد شد. نویسنده در انتــظار دریافت تجارب و دیدگاه‌های نقادانه و عالمانه شما در باره موضوع این نوشتار است. بدیهی است در نسخه‌های بعدی نکات متذکر شده شما با ذکر نامتان لحاظ خواهد شد. 3- ساختار عمومی مقاله 1) عنوان مقاله: 2) نام نویسنده/نویسندگان: 3) چکیده: 4) کلید واژه‌ها: 5) مقدمه: 6) بررسی ادبیات موضوع/ سابقه تحقیق: 7) بدنه اصلی مقاله: 8) نتایج ارائه خروجی‌های آزمایش‌ها، مدل‌ها یا محاسبات. 9) بحث در باره نتایج: 10) سپاسگزاری (در صورت نیاز): 11) منابع: 12) پیوست‌ها (در صورت نیاز): 4- موارد ویرایشی 5- نکات ویژه 6- کلام پایانی




    ****

     

    منبع : مقاله " ویژگی های یک مقاله برای انتشار در نشریات علمی " تهیه کننده : محمد مهدی سپهری -برگرفته از سایت http://www.daneshju.ir

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   فری  

    عنوان متن تأثیرات رسانه های الکترونیکی بر مغز در حال رشد چهارشنبه 87 آذر 27  ساعت 12:17 صبح

     

    تخصیص زمان و انرژی در طول دوران                                                           www.Fekreno.org



    ما حدود 150000 ساعت از زندگی خود را بین سنین یک و ?? سالگی سپری می نماییم. حدود 50000 ساعت از این زمان را می خوابیم و دو ساعت از ? ساعتی را که در خوابیم رؤیا می بینیم. به نظر می رسد خواب و رؤیا به رشد و حفاظت از حافظه بلند مدت که از فعالیتهای روزانه نشأت می گیرد مربوط می باشد.
    در حدود6500 از 100000 ساعت زمان بیداریمان را صرف فعالیتهای انفرادی و ارتباطات غیررسمی مستقیم با خانواده و دوستان می نماییم، و این فعالیتها نقش مهمی در رشد و حفظ (نگهداری) حافظه های شخصی افراد بازی می کند.
    در حدود 35000 از ساعت های بیداریمان را با فرهنگ گسترده تری از فعالیتهای سمبولیک / استعاری رسمی و غیر رسمی- حدود12000ساعت در مدرسه و حدود دو برابر آن با انواع مختلف رسانه  ها گرهی (به طور مثال، تلویزیون، کامپیوتر، فیلم موسیقی، ورزش، کلیسا، موزه) به سر می بریم. بدین سان رسانه های گروهی و مدرسه نقش مهمی در رشد و نگهداری حافظه فرهنگی ما بازی می کند.
    از اینرو، در یک روز در حال رشد به طور متوسط، بین سنین یک تا ?? سالگی یک فرد جوان ? ساعت می خوابد، ?? ساعت بیداری را به خود، خانواده و دوستان اختصاص می دهد، ? ساعت را با رسانه های گروهی می گذراند و فقط دو ساعت را در مدرسه سپری می کند. (جامعه ما انتظارات زیای برای آن دو ساعت دارد).
    امروزه جوانان تمایل دارند که زمان / انرژی بیشتری را صرف رسانه های الکترونیکی از قبیل بازیها، تلویزیون و کامپیوتر نمایند.
    عواطف، توجه را به همراه می آورند و آموزش طرز رفتار را در پی دارد بنابراین رسانه های گروهی اغلب عوامل عاطفی اولیه قوی را در برنامه های خود وارد می نمایند تا توجه مردم را افزون سازند. از آنجا خشونت و تمایلات جنسی ر رسانه های گروهی عواطف اولیه به شمار می روند، بیشتر جوانان در طول بچگی با هزاران رفتار خشونت بار و مقدار زیاد تمایلات جنسی از طریق رسانه های گروهی مواجه می شوند. و این عملکرد هزینه زیادی به همراه دارد تا نشان دادن تجربه های معمولی و مثبت تر رفتارها و برخوردهای انسانها. رسانه های گروهی تمایل دارند تا به ما نشان دهند چطور شهوت انگیز نه مناسب با جنسیت خود، چطور قدرتمند و نه صلح طلب باشیم.
    حمایت مالی بازرگانی در رسانه گروهی منجر به از بین رفتن نمایش موضوعات فرهنگی مهم و با ارزش شده است. به طور مثال، تبلیغات بازرگانی تلویزیون قصد دراد بسیار کوتاه، سطحی و در واقع با تعصب باشد. به علاوه، برنامه های کامپیوتری و تکنیکهای تلویزیونی ارتباطات مکانی/ زمانی طبیعی را فشرده، طولانی و یا از بین می برد، و عامل مهمی در خلق و استفاده از حافظه بلند مدت می باشد.



    مغزها و رسانه الکترونیکی: سیستم های زیست شناختی، موضوعات فرهنگی


    رشد مغز  


    ? مغز بسیار پیچیده، اما در عین حال ساده‌ی ما در جهان شناخته شده بیشترین سازماندهی را دارد. مغز اندام محتاط، کنجکاو و اکتشافی است که به طور فعال محیط اطراف خود را تجربه نموده و تفسیر می نماید، و برای این امر از مدلهای مختلف ادراکی و سیستم های گوناگونی استفاده می نماید و با واقعیتی که دریافت می نماید رشد می کند. مغز، به عنوان یک اندام حیوانی اصلی، در طول تکامل در سه لایه بقایی، عاطفی و سرانجام برخوردهای منطقی رشد می نماید. بخش قشری منطقی که در قسمت جلویی مغز می باشد در اندازه و توانایی در بین مغزهای حیوانات بی نظیر است، اما بخش زیرین مغزها که بخش بقایی است و هم چنین سیستم های عاطفی در شکل گیری افکار و رفتار ما، نقش مهمتری از آنچه پیش از این تصور می شد بازی می کنند.
    ? مغزها از دهها بیلیون نورونهایی تشکیل یافته که با هم در ارتباطند که از طریق الکتروشیمیایی نورون های اطراف و دورتر از طریق سیستم لوله ای در ارتباط می باشد. که از این طریق پیغام هایی دریافت و فرستاده می شود. نورون های قشری در تعداد زیادی از شبکه های ستونی نیمه‌خودمختار سازمان‌دهی شده‌اند که بیشتر آنها توسط تجربیاتی که از مغزها مخابره می شود قابل تغییر است.
    هر فرایند مجزایی، یک عملکرد ویژه و گروهی از شبکه ها عملکردهای آنها را به فرایندهای پیچیده تری تبدیل می نماید. به طور مثال، صداها تبدیل به واج سپس کلمات، بعد جمله و سپس قصه می شوند.
    ? ژنتیک نقش مهمتری در رشد مغز و توانایی آن از آنچه پیش از این تصور می شد بازی می کنند. کنجکاوی و توانایی زیاد ما در حل مشکل به ما این اجازه را می دهد تا ابزارهایی از جمله کتاب، کامپیوتر و دارو را که برای محدودیتهای مغزی / بدنی ما مفید می باشد، گسترش دهیم و ابزارهای کامپیوتری الکترونیکی بسیار قوی به طور سریع فرهنگ، را انتقال می دهند. بدین سان اکنون می توانیم داروها و تکنولوژی را به عنوان چهارمین قسمت مغز تکنولوژیکی که در بیرون از جمجمه مان واقع شده. اما به طور قدرتمندی با سه قسمت مغز بیولوژیکی در داخل جمجمه همکاری می نماید به حساب آوریم.
    ? آموزش، انگیزه و تجربه می تواند توانایی های ژنتیکی را افزایش دهد. بنابراین رشد مغزی آینده ای فعال از طبیعت و تربیت می باشد. بدین سان، مهم است که والدین شخص را با دقت انتخاب نماییم زیرا از طریق آنها ژنها انتقال یافته و محیط فرهنگی کودکان پدید می آیند و این ترکیب مناسبی از زیست شناسی، تکنولوژی و جامعه است.
    ? مغزها طوری طراحی شده تا شبکه های قشری آن با محیطی که در آن زندگی می نماید خود را تطبیق می دهد. محیطی که کنجکاوی و حس اکتشاف را تحریک نموده و رشد یک مغز کار را افزایش می‌دهد. بدین سان، افراد زیادی که در بچگی از رسانه های الکترونیکی که عملکرد را در جامعه محدود می سازد استفاده می نمایند رشد سیستم های اجتماعی مغز آنها به تأخیر می افتد. به عکس، جلوگیری از یک بچه برای کشف تکنولوژی الکترونیکی کمک به ایجاد فرد بالغی می نماید که از نظر الکترونیکی مختل شده و آن هم در جامعه الکترونیکی که این مسئه در حال افزایش است. صرف زمان بر تلویزیون و ویدئو و اینترنت و هر وسیله دیگر الکترونیکی مرحله ای است که به فرد می آموزد چه طور از وسایل الکترونیکی استفاده نماید به طور مثال وقتی می خواهیم یک ماشین را برانیم که با موفقیت یک سه چرخه و اکنون و دو چرخه را رانده باشم.


    سیستم های حافظه


    ? حافظه کوتاه مدت ما سپری است که به ما اجازه می دهد که واحدهایی از اطلاعات به مدت کوتاهی در ذهن نگه داریم. از آنجا که سیستم محدودیتهای زمانی / مکانی دارد باید با سرعت تکه های کلیدی مرتبط اطلاعات را در واحدهای فردی با تشخیص شباهتها، تفاوتها و الگوهایی که می تواند آن را ساده نماید ترکیب کند. بازیهای ویدئویی کامپیوتری ممکن است به خوبی برای بازیکنان آنها بدون دستورالعمل روشنی انجام گیرد و بازیکنان را به مبارزه می طلبد و شکست آنها را به مرحله آغازین باز می گرداند و پیروزی کشمکش جذاب و پیچیده تری در محیط الکترونیکی بعدی به وجود می آورد.
    ? فرآیندهای حافظه کوتاه مدت ما بخش محیطی که ما درک می  نماییم را تنظیم می کند. ما به چیزهایی که داخل این چارچوب هستند توجه می نماییم رسانه گروهی اغلب تصویر مناسبی از یک اتفاق را حذف نموده و اهمیت و مفهوم آن را از بین می برد.
    ? کارایی سیستم حافظه بلند مدت ما به توانایی در ایجاد توالی های طولانی را دارد
    ?- عملکردهای موتوری وابسته به مهارتهای اتوماتیکی (حافظه عملی) و
    ?- حوادث، اتفاقات مربوط به قصه ها (حافظه اخباری) بدین سان فعالیتهای قصه گویی فرهنگ ما را از طریق مکالمات، جوک ها، آهنگ ها، رمان ها، فیلم ها، تلویزیون، ورزش ها و .. جوان ها باید فرم ها و تکنیک های قصه گویی مختلف را بیاموزند و رسانه الکترونیکی می تواند به هر دو آنها کمک کند.


    ****



    منبع : مقاله "تأثیرات رسانه های الکترونیکی بر مغز در حال رشد" نویسنده: رابرت سیلوست ( استاد دانشگاه ارگن)-مترجم : زهره جواهری-برگرفته از سایت http://www.bashgah.net



      نظرات شما  ( )

    <   <<   11   12   13   14   15      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    دانلود رایگان کتاب زندگینامه یانی (Yanni)
    سری دوم کتابهای تاریخی
    سری اول کتاب های تاریخی
    [عناوین آرشیوشده]


     

     

     

    Powered by : پارسی بلاگ
    Template Designed By : MehDJ