GiGaImage.com , Upload Your Image For Free , Power Image Hosting

کد بنر من

ما آمده ی هرگونه تبادل لینک وبنر با دوستان هستیم

  1. سایتی مه قالات علمی و داونلۆد به خوراوی کتب(سایت مقالات ودانلودکتاب)
  2. بلاگی عه کسی هه مه جوره و رنگاورنگ (سایت عکس همه جوره و رنگارنگ)

 

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  مقاله وتحقیقات برای دانش آموزان ودانشجویان
دل، سرچشمه حکمت است . [امام علی علیه السلام]
دانلود نرم افزار های مرتبط
 

 
جستجو گر سایت با پشتیبانی گوگل

www.irebooks.com

جستجو در اینترنت جستجو در کتابخانه امید ایران

 

کل بازدیدهای وبلاگ
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
مقاله وتحقیقات برای دانش آموزان ودانشجویان
لوگوی وبلاگ
مقاله وتحقیقات برای دانش آموزان ودانشجویان
دسته بندی یادداشت ها
تأثیرات رسانه های الکترونیکی بر مغز در حال رشد . حقوق شهروندی . ختنه دختران در کردستان . ختنه دختران و آغاز یک زندگی پر درد . ختنه زنان . ختنه ی دختران . دانش آموز خلاق را بشناسید . دانلودکتاب:راهنمای زندگی و تحصیل در استرالیا . ژاپن . سیگار کشیدن خطر . فشار خون . قلب . کریسمس .
بایگانی
آذر 1387
دی 1387
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   فری  

عنوان متن چه کنیم که نقاش چیره دستی شویم- چه کنیم تا نویسنده ای توانا شویم چهارشنبه 87 آذر 27  ساعت 12:22 صبح

‏‏

 

اینها همه سؤالاتی است که همه ما از خود داریم. زمانی که منظره ای زیبا یا یک شعر و اثر هنری زیبا را نگاه می کنیم به وجد می آییم و آن را تحسین می کنیم. تمامی آنچه در پیرامون ما وجود دارد زیباست و زیبایی آن به نگرش ما بستگی دارد این قدرت درماست که آسمان و زمین و هر آنچه در آن است را درک کنیم و بستاییم بنابراین قدرت ایجاد شکوه و زندگی، قدرت داشتن نگرش مثبت و افکار مطلوب و قدرت ایجاد امید هم از آن ماست، آن را بکار گیریم. همین حالا می توانیم استوارترین گام ها را به سوی آنچه که در رویاهایمان داریم، برداریم. گر چه ممکن است تلاشمان کوچک باشد اما مجموع تلاشهای ناچیز موفقیت های بزرگی را به همراه دارند تلاش یعنی عقب نشینی از راکد ماندن و مبارزه با ناامیدی پس زمان در دست ماست، از هم اکنون آغاز کنیم، تلاش کنیم و هر لحظه را مورد استفاده قرار دهیم تا یاد بگیریم و رشد کنیم و لبریز شویم .

برای همه خواستن ها، نیازها و باید ها به عنصری پویا نیاز داریم به عنصری که در درون خود دانش، مهارت، قدرت تصمیم گیری، اراده، امید و بالاخره موفقیت را دارد، همان که سخت ترین مسائل را حل کرده همان که بارها ناآگاهانه مورد آزمایش قرارش دادیم و نمود آن را در پیشرفت هایمان دیده ایم. درست است اعتماد به نفس را می گویم چرا تصور میکنی زمان از دست رفته است. تمامی کسانیکه در کنکور موفق شده اند نابغه نبوده اند مسلماً آنها پشتکار بیشتری داشته اند. اضطراب کنکور را همه دارند، افراد موفق توانسته اند بر اضطرابشان چیره شوند. از بین بردن اضطراب نه تنها غیرممکن بلکه نامطلوب نیز می باشد زیراداشتن اندکی اضطراب محرکی است برای دستیابی به آنچه که آرزومند آنیم .


چه کنیم که امیدوار باشیم- چه کنیم تا با بی حوصلگی بجنگیم و بالاخره چه کنیم تا دانش آموز موفقی شویم و اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم و بتوانیم احساس شیرین رضایت مندی از خودمان را تجربه کنیم

اینها همه سؤالاتی است که همه ما از خود داریم. زمانی که منظره ای زیبا یا یک شعر و اثر هنری زیبا را نگاه می کنیم به وجد می آییم و آن را تحسین می کنیم. تمامی آنچه در پیرامون ما وجود دارد زیباست و زیبایی آن به نگرش ما بستگی دارد این قدرت درماست که آسمان و زمین و هر آنچه در آن است را درک کنیم و بستاییم بنابراین قدرت ایجاد شکوه و زندگی، قدرت داشتن نگرش مثبت و افکار مطلوب و قدرت ایجاد امید هم از آن ماست، آن را بکار گیریم. همین حالا می توانیم استوارترین گام ها را به سوی آنچه که در رویاهایمان داریم، برداریم. گر چه ممکن است تلاشمان کوچک باشد اما مجموع تلاشهای ناچیز موفقیت های بزرگی را به همراه دارند تلاش یعنی عقب نشینی از راکد ماندن و مبارزه با ناامیدی پس زمان در دست ماست، از هم اکنون آغاز کنیم، تلاش کنیم و هر لحظه را مورد استفاده قرار دهیم تا یاد بگیریم و رشد کنیم و لبریز شویم

برای همه خواستن ها، نیازها و باید ها به عنصری پویا نیاز داریم به عنصری که در درون خود دانش، مهارت، قدرت تصمیم گیری، اراده، امید و بالاخره موفقیت را دارد، همان که سخت ترین مسائل را حل کرده همان که بارها ناآگاهانه مورد آزمایش قرارش دادیم و نمود آن را در پیشرفت هایمان دیده ایم. درست است اعتماد به نفس را می گویم چرا تصور میکنی زمان از دست رفته است. تمامی کسانیکه در کنکور موفق شده اند نابغه نبوده اند مسلماً آنها پشتکار بیشتری داشته اند. اضطراب کنکور را همه دارند، افراد موفق توانسته اند بر اضطرابشان چیره شوند. از بین بردن اضطراب نه تنها غیرممکن بلکه نامطلوب نیز می باشد زیراداشتن اندکی اضطراب محرکی است برای دستیابی به آنچه که آرزومند آنیم
موفقیت دور از دسترس نخواهد بود اگر بتوانیم :

1) براضطراب غلبه کنیم: تغییر نگرش نسبت به زندگی مؤثرترین و مطمئن ترین راه برای کاهش استرس است. استرس ناشی از طرز تلقی و برداشت ما از جهان است حوادث به تنهایی باعث استرس نمی شوند بلکه طرز برخورد و نوع نگاه ما به حوادث است که بیش تر باعث فشار و اضطراب می شود.

2) عزت نفس خود را اصلاح کنیم. عزت نفس ارزشیابی شما از خودتان است. غالباً افراد خود را سرزنش کرد و موفقیت های گذشته خود را فراموش می کنند و توجه خود را به شکست های هر چند جزیی معطوف می کنند برای غلبه بر دسترس، عزت نفس نقش بسیاری دارد .
• برای بالا بردن عزت نفس به خودتان رجوع کنید و توجه داشته باشید که نحوه تفکر شما چگونه است؟ آیا تفکر شما مثبت است یا منفی؟ یادمان باشد افکار ما تحت کنترل ماست ما می توانیم زمینه را برای افکار مثبت یا منفی فراهم کنیم
• بر موفقیتتان تأکید کنید. همه ما در زندگی موفقیت هایی را داشته ایم بنابراین هنگامی که احساس می کنید عزت نفس شما کم شده است سعی کنید خود را ار نظر ذهنی در یک وضعیت موفق قرار دهید و موفقیت های گذشته خود را به یاد آورید موفقیت هایی که حاصل کوشش شما بوده و شانس در آن جایگاهی نداشته است

3) از منابع استرس زا دور شوید. خود را در شرایط و موقعیت اضطراب آور قرار ندهید داوطلبی که از هم اکنون تصمیم به خواندن گرفته است نباید خودش را با دانش آموزی که از ابتدا خوانده است مقایسه کند بلکه باید بداند با تلاش و پشتکار بیشتر می توان زمان از دست رفته را جبران نمود.

4) به طور مرتب ورزش کنید. در تحقیقات مختلف آمده است که ورزش باعث کاهش اضطراب، بالا رفتن عزت نفس و کاهش پرخاشگری می شود حتی ورزش می تواند باعث خوابی راحت شود.

5) مشکلات و مسائل خود را درون خود نگه ندارید. یک دوست، یک مشاور پیدا کنید که بتوانید به راحتی با او به صحبت بنشینید و احساس و تنشهای درونی خود را به یک فرد دلسوز بگویید تا با شما همدلی کنید .

6) یاد بگیرید با شرایط و موقعیت های غیر قابل کنترل خودتان را سازگاری دهید. در فرآیند زندگی موقعیت هایی وجود دارد که در کنترل ما نیستند بنابراین با انطباق و سازگاری می توان احساس کنترل را در خود به وجود آورد.

7) یاد بگیرید که برنامه ریزی داشته باشید. عدم برنامه ریزی آشفتگی و بی نظمی در کارها، موجب عدم یادگیری مطلوب، استرس و فشارهای جسمانی و سردرگمی می شود اگر به جای ترس از کمبود وقت با برنامه ریزی دقیق از فرصت ها استفاده کنیم احساس کنترل زمان را به دست آورده ایم و برنامه ی منسجم تونلی در دل صخره هاست که ما را به انتهای مسیر می رساند

 

****

منبع : مقاله " چه کنیم که نقاش چیره دستی شویم- چه کنیم تا نویسنده ای توانا شویم"  تهیه کننده :پریوش زعفرانی  -برگرفته از سایت آزمون
 

 



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   فری  

    عنوان متن چند نکته برای حفظ سلامت روانی چهارشنبه 87 آذر 27  ساعت 12:21 صبح

    - مهارتهای حل مسائل و اختلافات را فرا گیرید.

    2-اعتماد بنفس و عزت نفس خود را افزایش دهید.

    3-هرگز خود را قربانی قلمداد نکنید.

    4- روشهای مدیریت زمان را بیاموزید.

    5- اجازه ندهید احساسات شما در درونتان انباشته گردند. احساسات خود را با دیگران در میان گذارید.

    6-از بحثها و نزاع های غیر ضروری اجتناب ورزید.

    7-عواملی که در شما ایجاد استرس میکنند را شناسایی کرده و مواجهه با آنها را به حداقل برسانید.

    8-تکنیک های تمدد اعصاب و آرامش یافتن را فرا گیرید.

    9-به اطرافیان خود بی توجه نبوده و در صورت لزوم یاری دهنده آنان باشید و در حد توانایی خود بکوشید مشکلاتشان را رفع کنید.

    10- از زندگی خود لذت ببرید. کاری را انجام دهید که به آن علاقمند هستید. جایی بروید که دوست دارید آنجا باشید. برای خودتان زندگی کنید و نه برای دیگران.

    11- تنها با افراد شاد و هم عقیده با خود معاشرت کنید. جدا از افرادی که اعتماد بنفس شما را کاهش میدهند دوری کنید. (افرادی که ناعادلانه از شما انتقاد کرده و یا تحقیرتان میکنند)

    12-از کمال گرایی بپرهیزید.هیچ کس کامل نیست.

    13- برای خود اهداف معقول، واقع گرایانه و در حد توانایی تان تعیین کنید.

    14- چیزهایی که قادر نمی باشید در خود و دیگران تغییر دهید را بپذیرید. دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید.

    15-خشم خود را کنترل کنید.

    16-اشتباهات خود و دیگران را مورد بخشش قرار دهید.

    17-به قدر توانایی خود کار کنید.

    18- در زمان حال زندگی کنید. از گذشته درس بگیرید و برای آینده برنامه ریزی کنید.

    19- رژیم غذایی متعادل لازمه بهداشت روان است. از مصرف الکل وکافئین بپرهیزید. سیگار نکشید و فعالیت بدنی را ترک نکنید. خواب کافی داشته باشید.

    20- تاب آوری، انعطاف پذیری و ایجاد توازن را فراموش نکنید.

    21- مسئولیت زندگی خود را بپذیرید. از دیگران انتظار نداشته باشید تمام نیازهای شما را تامین کنند. خودتان این کار را می بایست انجام دهید.

    ****

     

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    نویسنده مطالب زیر:   فری  

    عنوان متن چه چیزی تفکر نیست؟ چهارشنبه 87 آذر 27  ساعت 12:20 صبح

     

    «تفکر چیست؟» پیش از هر چیز روشن است که تفکر یک «چیز» نیست، به آن معنایی که مثلاً میز، درخت، گربه یک چیز هستند. این را تقریباً همه می‌دانند.بنابراین پاسخ این پرسش از پیش و به طور منفی داده می‌شود: تفکر یک چیز نیست؛ کوزه، گل، پروانه، و چیزی از این دست نیست. به جای این شیوه طرح پرسش، که به قول هایدگر یونانی است، و تلاش برای پاسخ گفتن به آن، هایدگر سعی می‌کند که به جوانب خود پرسش بیندیشد. او نتیجه می‌گیرد که درباره تفکر این گونه نپرسد؛ زیرا ما را در معرض این خطر قرار می‌دهد که «تفکر» را یک «چیز» بگیریم. ما باید یاد بگیریم که چگونه درست بپرسیم و چگونه با یک پرسش مواجه شویم. این کار مستلزم شنیدن و گوش سپردن به خود پرسش است.


    ***


    هایدگر می‌گوید ما با شکیبایی پرسش را می‌شنویم تا گشایشی حاصل شود، گشایشی که با تفکر دربارة خود پرسش به دست می‌آید. وظیفه ما پرسشگری است، و تفکر، پیش از هر چیز، در گرو پذیرش این وظیفه است. هایدگر در گفت‌وگو با استاد ژاپنی و دوست قدیمی‌اش، تزوکا، اعلام کرد که نسبت به ایام جوانی‌اش فقط این نکته را بهتر آموخته که چگونه می‌توان پرسید.
    از این‌رو، هایدگر به شیوه‌ای خاص با پرسش از تفکر مواجه می‌شود. بنابراین، ترجیح می‌دهد که چنین بپرسد: ?Was heisst denken (یعنی «چه چیزی تفکر خوانده می‌شود؟)» با این توضیح، هایدگر چه چیزی را تفکر می‌خواند؟ قبل از هر کار «لازم است بگوییم که او چه چیزی را تفکر نمی‌خواند» مردم، از جمله فلاسفه و دانشمندان، غالباً تفکر را نه یک چیز، بلکه یک فراشد و یک کنش می‌دانند. از نظر آنها جایی که تفکر هست، افکار (اندیشه‌ها) هستند.
    آنها افکار را به معنای «باورها، ایده‌ها، تصاویرِ (ذهنی) پیش‌نهاده‌ها (نظرات)، تصورات» می‌فهمند. تفکر کنشِ است؛ کنش باور آوردن، ایده‌ داشتن، تصویر کردن، پیش‌نهاده (:نظر) داشتن، و تصور کردن. کنش‌هایی که نوع بشر را از همة موجودات دیگر متمایز می‌کند، و مشخصة (فصل) او به عنوان حیوان عاقل محسوب می‌شوند؛ زیرا، به این معنا، تنها انسان است که می‌تواند تفکر کند. این توانایی با سایر کنش‌های دیگر آدمی نظیر ادراک کردن، خواستن، کار کردن مرتبط است.
    اما، هایدگر تفکر را کنش، به معنایی که ذکر شد، نمی‌داند، و در آن جا که تفکر را کنش قلمداد می‌کند، فهم (تأویل) او از تفکر به مثابة کنش با برداشت رایج متفاوت است. از نظر هایدگر، «ما هنوز به گونه‌ای مصمم به حقیقت کنش نمی‌اندیشیم. ما کنش را نمی‌شناسیم مگر به عنوان تولید اثری (معمولی) که واقعیتش برحسب سود آن ارزیابی می‌شود».
    اشاره‌ای به نظر هایدگر دربارة تفکر به منزلة کنش خواهد شد. اما، فعلاً بحث دربارة این است که هایدگر فهم غالب دربارة تفکر هم چون کنش را، که در بالا ذکر شد، تفکر نمی‌خواند.
    تفکر هم چون کنشِ باور آوردن، ایده داشتن، تصویر کردن، پیش نهاده (:نظر) داشتن، تصور کردن، به نظر هایدگر، ریشه در عقیده به اصل نظریة بازنمایی دارد. این اصل در اندیشة متافیزیکی، که صرفاً به موجود می‌اندیشد، شکل گرفته است؛ اندیشه‌ای که موجود را به منزلة ابژه‌ای باز نموده شده می‌فهمد.
    به عقیدة هایدگر، تفکر متافیزیکی از زمان افلاطون و ارسطو آغاز شد. هایدگر متقدم تفاوت زیادی میان اولین متفکران یونانی با افلاطون و ارسطو نمی‌دید و تأکیدی بر امتیاز آنها از افلاطون و ارسطو نداشت. اما، در دورة متأخر، متوجه فاصلة زیاد میان اندیشة آنها با افلاطون و ارسطو شد و در نظرش آثار اولین متفکران یونانی ارجی عظیم یافتند.

    هایدگر متأخر، تفکر افلاطون و ارسطو را گرفتار متافیزیک معرفی کرد و مهم‌ترین گواه آن را فهم و برداشت نادرست آنها از Physis اعلام کرد. این فهم Physis در برداشت از سایر مفاهیم مؤثر بود و نظریات تازه‌ای را موجب شد.
    تا جایی که، به قول هایدگر، تاریخ متافیزیک را رقم زد. به تأویل هایدگر، Physis در یونانی صریحاً معنای «هستی» می‌داد و ریشة آن Phyein به معنای «پدید آمدن » و «رشد یافتن» بود. این واژه در زبان هراکلیتوس، پارمنیدس و آناکسیماندروس بسیار به کار رفته است. از نظر اولین متفکران یونانی Physis دربردارندة تمامی موجودات بود؛ امری که بر پایة خودش ظاهر می‌شود، خود آشکار و برگشوده است.
    آنها با این واژه امری فراتر از موجودات و طبیعت را مراد می‌کردند. Physis تجربة اصیل یونانیان را نشان می‌داد که آن را صرفاً از طریق فراشدهای طبیعی کشف نکرده بودند. درست برعکس، آنها در پرتو آن تجربة اصیل به موجودات می‌نگریستند و می‌اندیشیدند. تمام معانی، مفاهیم و نظریه‌هایشان را در پرتو هستی می‌دیدند.
    از جمله برداشتی که از «تفکر» داشتند در ساحت هستی شکل گرفت. از نظر آنها، میان هستی و تفکر ارتباط نزدیکی وجود داشت. چون به یکی از آنها می‌اندیشیدند با دیگری روبرو می‌شدند؛ مثلاً پارمنیدس در شعر فلسفی‌اش گفته بود که تفکر (noein) و هستی (einai) یکی هستند (to auto)، و مقصود او این بود که چون می‌اندیشیم از هستی باخبر می‌شویم. آنها تفکر را به عقل (ratio) و متفکر را به حیوان عاقل تنزل نمی‌دادند.
    Logos واژه‌ای بود که به هستی، تفکر و زبان اشاره داشت. تقرب اولین متفکران یونانی به هستی آنها را از برداشتهای نادرستی که در طول تاریخ متافیزیک در مورد مفهوم تفکر به وجود آمده است، نگه داشت. آنها به اشتباهاتی که فلاسفة متافیزیسین در فهم حقیقت تفکر مرتکب شدند، دچار نیامدند.اما از افلاطون و ارسطو به بعد، برداشت اولین متفکران یونانی از تفکر (logos) در پرتو انحرافی که از معنای واژة Physis صورت گرفت، تحریف شد. هایدگر نشان می‌دهد که در گذر از دنیای یونانی به جهان رومی و لاتین این لفظ به Physica تبدیل شد که دیگر معنای هستی نداشت، بلکه «شناخت طبیعت» دانسته می‌شد. خود طبیعت هم با لفظ natura مورد اشاره قرار می‌گرفت.

    افلاطون با طرح نظریة ایده به ظهور نظریة بازنمایی تفکر یاری رساند. افلاطون ایده را Physis انگاشت. همین قائل شدن به این همانی ایده و هستی سبب شد که به بازنمایی هستی در موجود یا در ذهن بیندیشد. در نتیجة آن logos نیز تبدیل شد به گزاره‌هایی دربارة موجودات، انسان هم تبدیل شد به حیوانی که دارای عقل است. این سرآغاز نگرشی است که به اصل نظریة بازنمایی منجر شده است.

    در دوران مدرن، بر پایة همین درک قدیمی متافیزیکی از aletheia, physis و logos ، مفاهیم سوژه و ابژه، با فلسفة دکارت، سر برآوردند. تفکری که صرفاً به موجود می‌اندیشید یعنی تفکر متافیزکی اینک موجود را هم چون ابژه‌ای می‌فهمد که در سوژه بازنمایی می‌شود. سوژه همان حیوان عاقل است که ابژه را بازنمایی می‌کند. یونانیان به انسان به عنوان سوژه به معنای مدرن آن، نیندیشیده بودند. در روزگار مدرن سوژه محور اصلی دانسته شد و به جای انسان عاقل به کار رفت. «می‌شناسم» دکارت ظهور سوبژکتیویسم بود. سوژه موجودی است مستقل و خود بنیاد که بدون اصالت دادن به عقل (ratio) شکل نمی‌گرفت.
    سوژة شناسنده تبدیل به ملاک فهم دقیق ابژه‌ها شد. «می‌شناسم» صرفاً نمی‌گوید که من می‌شناسم پس هستم، بلکه می‌گوید که من آن بازنمودی هستم که بازنمایی کامل و اصلی و نهایی محسوب می‌شوم. در این جا، ابژه‌ها همچنان بازنمایی می‌شوند، به صورت شناخته شده یا بازنمود مطرح می‌گردندو جنبه‌های مفهومی و شناختی می‌یابند.
    تفکر بازنمودی وجهی از سوبژکتیویسم است. تفکر بازنمودی اندیشه را صرفاً حضور موجودات عینی (ابژه‌ها) در ذهن می‌داند. آن حکم می‌دهد که هنگامی که دربارة چیزی می‌اندیشیم، یا چیزی را احساس می‌کنیم، آنچه در آغاز و به نحوی بی‌واسطه می‌اندیشیم، یا احساس می‌کنیم، یک بازنمود است. ما نه خود درخت، بلکه چیزی را می‌بینیم که آن درخت را می‌نمایاند. این که تفکر را صرفاً بازنمایی ابژه‌ها بدانیم نتیجة این است که ما خود را فقط سوژه‌ای دانا و شناسا می‌دانیم.

    پس از دکارت، وظیفة فلاسفه چنین دانسته شد تا حکم‌های او را بهتر ثابت کنند. لایب‌نیتس به سوی سوژة دکارتی حرکت کرد. کانت نیز سوژه را به نحوی پذیرفت، گرچه گامی به پیش برداشت و اعلام کرد که این که «من» موجودی هستم که چون می‌شناسد «من» است، لزوماً نتیجه‌ای قابل قبول نیست و نمی‌شود از «می‌شناسم» به این که من یک شخص، یک حقیقت جاودانی هستم، رسید. اما، از نظر هایدگر، حتی کانت با این اشکال متوجه هستی شناسنده نشده بود. کانت نیز من را یک Subjekt می‌دانست؛ چرا کانت که ذهن را از دیدگاه منطقی منزوی و جدا از جهان نمی‌داشت، در برابر این استدلال دکارتی که سوژة دانا و شناسا در برابر ابژه قرار می‌گیرد، سپر انداخت.

    هایدگر توضیح می‌دهد که امروزه تقریباً همه، فراشد تفکر را به منزلة بازنمایی (Vorstellung, vorstellen) یعنی به عنوان ایجاد ایده‌ها می‌فهمند: «کسی در میان ما هست که نداند ایجاد یک ایده چیست؟ زمانی که ایدة چیزی را می‌سازیم مثلاً ایدة یک متن را اگر فیلولوگ باشیم، یک اثر هنری را چنانچه مورخ هنری باشیم،یا فراشدی از سوختن را اگر شیمیدان باشیم – دارای ایده‌ای باز نمودی از آن ابژه‌ها هستیم. ما آن ایده‌ها را کجا داریم؟ آنها را در سر خود داریم. آنها را در آگاهی خود داریم. آنها را در روح خود داریم. ایده‌ها را درون خودمان داریم، ایده‌هایی که ایده‌های ابژه‌ها هستند.»

    بنابراین، تفکر فراشدی است که به وسیلة آن ما صورتی را تشکیل می‌دهیم که جنبه‌ای از واقعیتی را که ما درک کرده‌ایم، در می‌یابد، و حفظ می‌کند. تفکر، بنابر این دیدگاه، توانایی تثبیت و نگه داشتن آن چیزی است که قرار است از طریق مفاهیم اندیشیده شود. بر این اساس یادآوری نیز در چهارچوب تفکر بازنمودی تأویل می‌شود؛ زیرا همان طور که می‌توانیم ایده‌هایی را ایجاد کنیم (یعنی بیندیشیم)، قادریم که آنها را احضار کنیم، آنها را مقایسه کنیم، ایده‌ها را تصور کنیم.
    به این ترتیب، خاطره به عنوان نیروی بازخوانی ایده‌ها و به عنوان توانایی بشری برای به یاد آوردن و حفظ کردن صرفاً عبارت می‌شود از توانایی برای دریافتن ابژه اندیشه‌ای که در جریان زمان پراکنده شده است.« به یاد سپاری» تبدیل می‌شود به نگه‌داشتن ابژه‌های تفکر در برابر جریان زمان. آن چه که دیگر ادراک نمی‌شود می‌تواند بازشناخته و بازاندیشیده شود.
    خلاصه، تفکر به معنای ایجاد و تشکیل ایده‌هایی است که آن چه را که اندیشیده می‌شود، حاضر می‌کند. فراشد سوبژکتیو و درونی ابژه تفکر را باز ـ نمایی می‌کند. حال که چنین است طبیعتاً این نکته از اهمیت زیادی برخوردار است که ما ایده‌ها را به طور صحیحی بسازیم، به طوری که ایده مطابق با ابژه باشد.

    به نظر هایدگر، تفکر بازنمود یا بازنمایی نیست. چنین تصوری از تفکر ما را به همان تصور متافیزیکی ایدة افلاطونی باز می‌گرداند. بحث از تفکر در چهارچوب متافیزیک تا حد سرو کار یافتن با سوژه تنزل می‌یابد. هایدگر قبول نداشت که در سر متفکر تصورات و ایده‌هایی وجود دارند که مانند ابزاری هستند که ما از ورای آنها و از طریق آنها به جهان چیزها و امور واقع (ابژه‌ها) می‌اندیشیم. تفکر، تصور یا مجموعه‌ای از تصوراتی نیست که بیانگر چیزی باشد. متفکر سوژه‌ای نیست که می‌کوشد تا ابژه را بشناسد، و بر آن مسلط شود.
    متفکر را نباید سوژه به معنای ذهن دانا، آگاه و شناسا دانست که سرچشمة خودبسنده تمام معانی است. اشتباه است که متفکر را همانند سوژه دکارتی یا سوژه استعلایی هوسرل، فرض کنیم. اگر بخواهیم چنین برداشتی داشته باشیم مهم ترین ویژگی انقلابی کار هایدگر را که ضدیت با مفهوم سوژه دکارتی است، نادیده خواهیم گرفت.
    «متفکر» صرفاً واژه‌ای نیست که چیزی تکراری را جایگزین سوبژکتیویسم دکارتی، کانتی، و هوسرلی کند. متفکر به نحو اصیل به هستی می‌اندیشد. مخالفت هایدگر با مفهوم سوژه دکارتی یکی از مهم ترین دستاوردهای کار فکری اوست. خطای دکارت وقتی از «می‌اندیشم پس هستم» حرف می‌زد تاکید بر شناختن یعنی cogito بود، و «من» را که موجودی اندیشنده به هستی هستم، مطرح نمی‌کرد. در مقابل نگرش دکارتی، باید نشان داد که متفکر سوژه نیست. تفکر مجموعه تصوراتی در ذهن متفکر نیستند که مطابق یا غیرمطابق با واقع باشند.

    هایدگر با استفاده از سوبژکتیویته، ادعای بزرگ متافیزیک را کنار گذاشت. تفکر متافیزیکی تفکری است که به هستی نمی‌پردازد، میان هستی و موجودات تفاوتی قائل نمی‌شود، و فقط متوجه موجودات و چیستی آنهاست. اصل نظریة بازنمایی و بیانگری تفکر در زبان متافیزیکی شکل گرفته است. زبان و بیان رایج که متافیزیکی است مانع تفکر حقیقی است.
    هایدگر از امکانی هستی‌شناسانه استفاده کرد تا بتواند حقیقت تفکر را به منزلة گفت‌وگو و هم‌آوایی میان متفکر و موضوع تفکر یعنی هستی نمایان کند. تفکر، اندیشیدن در حالتی اصیل و غیربازنمودی است. تفکر نوعی انفتاح و رسیدن به فضایی گشوده است. متفکر از سوبژکتیویته فراتر می‌رود که می‌تواند به هستی بیندیشد. بنابراین‌، بحث هایدگر از تفکر را نباید تا حد «ذهن‌گرایی» یا «معرفت شناسی» تنزل داد.
    تفکر صرفاً محصول یا دستاورد سوژه نیست؛ زیرا هستی منوط و وابسته به متفکر نیست. حتی «این واقعیت که پس از افلاطون امر واقعی خود را در نور ایده نشان داد، واقعیتی نیست که افلاطون به آن شکل داده باشد، متفکر فقط به آن چیزی پاسخ می‌دهد که خود را به او نشان می‌دهد.»



    ****

    منبع : مقاله " چه چیزی تفکر نیست؟ - محمود لطیفی- برگرفته از  وب سایت بانک مقالات فارسی  MYDOCUMENT.IR

     



  • کلمات کلیدی :
  •   نظرات شما  ( )

    <   <<   6   7      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    دانلود رایگان کتاب زندگینامه یانی (Yanni)
    سری دوم کتابهای تاریخی
    سری اول کتاب های تاریخی
    [عناوین آرشیوشده]


     

     

     

    Powered by : پارسی بلاگ
    Template Designed By : MehDJ